باباجغدى



نمی‌دیدمت هم، زنگ میزدم، صدایت را می‌شنیدم و می‌گفتم: "عزیزم، دستانت چرا سرد است؟" 
نمیدیدم هم، از این فاصله این را حس میکردم. مثل اهالی روستاهای نزدیک ساحل که حتی وقتی دریا را نمی‌دیدند، میتوانستن آن را حس کنند.
نوشته آنار رضا، ترجمه رسول قنبری

عزیزم، دستانت چرا سرد است؟


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها


B4-1 مطالب اینترنتی TASIAMAG دانلود، بازی، اخبار، علمی و... فروشگاه ام پی تری پلیر mp3 player با تخفیف زمستانه قفس جستجو گر فایل های وب مطالب اینترنتی mobile-samsung-isfahan beytolahzan-abadan